1 .امروز نشستم کلی واسه خودم چرت و پرت نوشتم. بیشتر مخاطبم خدا بود. هر چی دلم خواست بهش گفتم. البته لحنم اصلا صمیمانه نبود و فقط خودمو کنترل کردم که فحش ندم.
برای اولین بار تا تونستم ازش گله کردم. البته چه فایده؟ یه کم سبک شدم ولی دردی دوا نشد. تازه خیلی شانس بیارم خدا از حرفام ناراحت نشده باشه. وگرنه حتما یه بلای درست و حسابی در انتظارمه! البته اگه حرفامو شنیده باشه. من که بعید میدونم. به هر حال کاریش نمیشه کرد. من حرفامو بهش زدم و اصلا هم پشیمون نیستم.
2 . به نظرتون تلقین تأثیر مثبتی تو زندگی آدم داره؟ به نظر من شاید یه آرامش بخش واسه یه مدت کوتاه باشه ولی نهایتا هیچ اتفاقی نمیفته. بازم چشماتو وا میکنی و میبینی همه چی همونطور هست که قبلا بوده. پس تلقین چیز چرتیه. مثلا اینکه من به خودم بگم امروز روز خوبیه و من استرس ندارم و فردا و پس فردا قراره یه آخر هفته خوب داشته باشم، همش مزخرفه. خب وقتی میدونم چی در انتظارمه چطوری به خودم تلقین کنم که همه چی خوبه یا در آینده خوب میشه؟؟
+ بعدا نوشت: ساعت دقیقا 22:57 دقیقس. برای اینکه یه کم آروم شم و ذهنم خالی شه رفتم حموم. بیشتر از 1 ساعت تو حموم بودم!! ولی از بس به چیزای مختلف فکر کردم مخم سوت کشید. همش چیزای جور واجور میومد تو ذهنم. اما خوب بود. یه کم سبک شدم. الانم میرم قرص میخورم و میخوابم. امیدوارم فردا صبح بیدار. نشم که جز محالاته!!!
گاهی بین حرفایی که هر روز و هر روز دارم به خودم میگم، به این فکر میکنم که یه لحظه بایستم، به خودم نگاه کنم، یه نفس بگیرم و یه زندگی تازه رو شروع کنم. زندگی جدید لزوما نباید با یه اتفاق فوق العاده شروع بشه. گاهی میشه فقط واسه نجات خودمون از وضعیتی که توش گیر افتادیم، شیوه زندگیمونو تغییر بدیم و یه مسیر جدیدو شروع کنیم.
اما این تغییر به جرأت نیاز داره. به اراده به مصمم بودن به امیدوار بودن... به همه اینا نیاز داره که به نظرم مهمترینشون همون اراده و امیده.
من امیدشو دارم ولی ارادشو نه!
جالبه برام. قبلا خیلی اراده قوی تری داشتم. نمیدونم چرا تو این چند سال اخیر اینطوری شدم!!
الان یکی از اون لحظه هاییه که به خودم میگم شیوه زندگیتو تغییر بده و خودتو از این شرایط خلاص کن. دختره احمق تو که میتونی پس چرا دست دست میکنی؟؟ تکون بخور دیگه. بقیه به درک، خودت خسته نشدی؟؟ خودت از این 3سال درجا زدن خسته نشدی؟؟ دیگران که نمیتونن واست کاری کنن، خودت باید یه حرکتی بکنی.
تو شرایطی ام که هیچکی ذره ای برام اهمیت نداره حتی خونوادم. فقط دلم به حال 3 سال از بهترین روزای زندگیم میسوزه. روزایی از عمرم که دیگه تکرار نمیشن.
تو رو خدا یه قدم بردار. اولش سخته ولی کافیه یه کم جلو بری، اونوقت میبینی همه چی چقدر بهتر میشه. تو رو خدا یه قدم بردار.