آدمک آخر دنیاست بخند...

از روزانه هام مینویسم،آرامش و آشفتگی..

آدمک آخر دنیاست بخند...

از روزانه هام مینویسم،آرامش و آشفتگی..

بی عنوان

1 .امروز نشستم کلی واسه خودم چرت و پرت نوشتم. بیشتر مخاطبم خدا بود. هر چی دلم خواست بهش گفتم. البته لحنم اصلا صمیمانه نبود و فقط خودمو کنترل کردم که فحش ندم.

برای اولین بار تا تونستم ازش گله کردم. البته چه فایده؟ یه کم سبک شدم ولی دردی دوا نشد. تازه خیلی شانس بیارم خدا از حرفام ناراحت نشده باشه. وگرنه حتما یه بلای درست و حسابی در انتظارمه!  البته اگه حرفامو شنیده باشه. من که بعید میدونم. به هر حال کاریش نمیشه کرد. من حرفامو بهش زدم و اصلا هم پشیمون نیستم.


2 . به نظرتون تلقین تأثیر مثبتی تو زندگی آدم داره؟ به نظر من شاید یه آرامش بخش واسه یه مدت کوتاه باشه ولی نهایتا هیچ اتفاقی نمیفته. بازم چشماتو وا میکنی و میبینی همه چی همونطور هست که قبلا بوده. پس تلقین چیز چرتیه. مثلا اینکه من به خودم بگم امروز روز خوبیه و من استرس ندارم و فردا و پس فردا قراره یه آخر هفته خوب داشته باشم، همش مزخرفه. خب وقتی میدونم چی در انتظارمه چطوری به خودم تلقین کنم که همه چی خوبه یا در آینده خوب میشه؟؟


+ بعدا نوشت: ساعت دقیقا 22:57 دقیقس. برای اینکه یه کم آروم شم و ذهنم خالی شه رفتم حموم. بیشتر از 1 ساعت تو حموم بودم!! ولی از بس به چیزای مختلف فکر کردم مخم سوت کشید.  همش چیزای جور واجور میومد تو ذهنم. اما خوب بود. یه کم سبک شدم. الانم میرم قرص میخورم و میخوابم. امیدوارم  فردا صبح بیدار. نشم که جز محالاته!!!

نظرات 1 + ارسال نظر
مجید پدیده چهارشنبه 18 فروردین 1395 ساعت 20:08 http://majidpadideh.blogsky.com

خطهای اول پستو که خوندم میخاستم بت بگم که به خودت تلقین کنی و نیمه پر لیوان رو ببینی که در ادامه دیدم خودتون به این موضوع واقفیم ولی بدونید که مشکلات برای همه هست از هر نوعش و این ما هستیم که باید بدونیم که چطور باش کنار بیایم
من نمیدونم چه مشکلی تو زندگیتون دارید که اینطور شما رو بهم ریخته ولی بدونید که مشکل شما از کسی که مریض و باید کلی درد بکشه و کلی هزینه درمان خودش کنه که کمی تسکین پیدا کنه و دست آخرم معلوم نیست خوب بشه یا نه ،بیشتر که نیست
یا اینکه کسی داره از پدر و مادر پیر و مریض خودش مراقبت میکنه ،بیشتر که نیست
پس خواهشن بشین و با خودت فکر کن و ببین که یه تن سالم داری و یه پدر و مادر که سایشون بالای سرته

در مقابل بعضیا مشکل شما هیچه هیچ
منم واسه خودم مشکلاتی داشتم ولی وقتی این اتفاق برام افتاد به خودم گفتم هیچ مشکلی بدتر از مریضی نیست و همینکه انسان تنش سالمه خودش کلی ارزش داره

متأسفانه با اینکه مشکل من خیلی کوچیکه یا شاید اصلا مشکل به حساب نیاد، من نمیتونم باهاش کنار بیام. دقیقا میدونم باید برای رفعش چی کار کنم اما هیچ کاری نمیکنم. اینم از ضعیف و بی اراده بودن منه.
مطمئنا مریض بودن بدتره ولی ای کاش من الان مریض بودم که لااقل اطرافیان دست از سرم برمیداشتن.
والا یکی از مسائل من سایه پدر و مادرمه. البته واقعا خداروشکر میکنم که هستن ولی...
در برابر خیلیا مشکل من هیچه.
انشاالله زودتر بهبود پیدا کنین.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد