امروز صبح حدودای ساعت 8:30 راه افتادیم. خونواده ما و خونواده خالم که یکم بعد با ما همراه شدن.
الان گیلانیم و امشب قزوین میمونیم. فردا میریم سمت تبریز.
تو ماشین نشستم و صدای خنده مادر و پدرمو میشنوم. هیییچ چیزی برای من خوشایندتر از این صدا نیست. الهی همیشه خندشون به راه باشه و صداش تو گوش من. خوشبختی یعنی همین..
سلام امیدوارم همیشه شاد و زندگی بر وفق مراد باشه.
خوشحالمون کردین
سلام ممنونم همچنین
من هر کاری میکنم وبلاگتونو ببینم نمیشه. همش غیرفعاله.
چقدر خوشحال شدم کامنت دادین