یه روز مامانم عصرونه آماده کرده بود.
وقتی میخواست من و خواهرم رو صدا بزنه، گفت : جوجه اردک های خوشگل من بیاین عصرونه!!!
خب فکر کنم میتونین قیافه من و خواهرم رو تصور کنین :||||
آخه جوجه اردک؟؟!!
آدم یاد قیافه جوجه اردک زشت میفته. از طرفی من تو این فکر بودم که مامانم، خودش و بابام رو چی تصور کرده که به من و خواهرم میگه جوجه اردک؟؟؟!!!
جوجه اردک که خوبه، یک حس گوگولی مگولی داره.
آره ولی آدم یاد قیافه جوجه اردک زشت میفته
دقیقا من یاد جوجه اردک زشت افتادم :|
والا منم همچین حسی بهم دست داد.
خونواده ها میخوان از بچه تعریفم کنن، حرفای عجیب و غریب میزنن.
آخیییی برخورد بت
اشکالی نداره به آینده فکر کن که قراره قوی زیبایی بشی
+ خودمونی بعضی مواقع که پدر و مادرا فاز مهربونی میگیرم ، مهربونیشون کمی تا خیلی دور از انتظار میشه!!!
نه بهم برنخورد. اتفاقا برام جالب بود و خندیدم.
ان شاءالله آینده زیبا باشه.
بله گاهی آدم از ابراز احساسات پدر و مادر غافلگیر میشه!!