عیدی به بدی عید امسال تجربه نکردم. روزای پر از استرس و کار و تنهایی. به معنای واقعی گند!
بینی، چشمام و در واقع کل صورتم پف کرده. فکر کنم حدس زدین که از صبح تا حالا به چه کاری مشغول بودم!
بله.. شغل شریف گریه کردن! واکنش افتضاخ و بچگانه من به استرس..!!
الانم چشمام تقریبا باز نمیشه ولی تا 12 باید بیدار باشم و صبح روز جمعه هم (یعنی فردا) باید ساعت 5 صبح بیدار شم. واقعا احساس بدبختی میکنم.
فردا شب مهمون داریم. خونواده عمو و عمه که احتمالا دخترعمم از ظهر میاد خونمون. من و دخترعمم به شدت صمیمی هستیم و فردا بعد از مدت ها یکی رو پیدا میکنم که باهاش درد دل کنم. اولین روز خوب سال 95 فرداست. تازه اونم از ظهرش شروع میشه. صبحش که بدبختیه.
+ انقد این روزا دارم ناله میکنم خودم دیگه حالم از خودم بهم میخوره چه برسه دوستانی که اینجا رو میخونن. ببخشید دوستان. اینجا هم اگه ننویسم دق میکنم.
خخخخخهواس منو باش بازم همون آدرسو فرستادم منم داغونما
خوبه که راضیی اینجا بهترین جا هستش برای خالی کردن افکار پریشان
بله البته اکثر اوقات
خدا کنه روز خوبی باشه برات
و اینکه دنیای مجازی بهترین جا هستش برای درد دل کردن چون یه نفر پیدا میشه بات همدردی کنه حالا میفهمم چرا با کسی لینک نمیکنی
روز خیلی خوبیه خداروشکر
اولش که میخواستم اینجا رو راه بندازم خیلی دودل بودم ولی الان کاملا راضی ام.واقعا اینجا نبود نمیدونستم باید چی کار کنم.